مبارزه بدور از خشونت و معلولین
برعکس مبارزه نظامی که فقط افراد جوان و سالم می توانند در آن شرکت کنند؛ مبارزه بدور از خشونت نوعی مبارزه است که همه می توانند در آن شرکت کنند.برای مثال ممکن است که عده بسیار کمی از زنان در خط مقدم جبهه بروند. بر خلاف دفاع نظامی ، مقاومتی مدنی از شیوه هایی نظیر صف آرایی، بایکوت، تحریم ، اعتصاب، تحصن و... یاری می گیرد. به این دلیل ، همه اقشار جامعه، صرف نظر از جنسیت، سن و سال و توانائیهای جسمی می توانند در آن شرکت کنند.این به این مفهوم است که ، زنان، سالخوردگان، معلولین و کسانی که وضعیت جسمی خوبی ندارند؛ می توانند همراه با جوانان سالم و قوی در این مبارزه شرکت کنند.مزیت این گونه مبارزه این است که مبارزان نماینده نیازمندیها و نقطه نظرات گوناگون هستند. از این رو فرصت بهتری برای همبستگی بوجود می آید و اطلاعات را بهتر می توان بین یکدیگر تقسیم کرد.اما به نظر می رسد که درباره کارکرد عملی این نوع مبارزه نسبتاً تحقیقات کمی صورت گرفته است. ما در اینجا قصد داریم به مشارکت معلولین در این نوع مبارزه بپردازیم .درباره چگونگی شرکت معلولین در ابن نوع مبارزه سؤالاتی وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود.
1- معلولین چه توانائیهایی دارند که به واسطه آنها می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند؟
2- برای شرکت آنها در این مبارزه چه محدودیتهای وجود دارد؟
3- چه موضوعاتی برای رضایت آنها در مشارکت در این نوع مبارزه وجود دارد؟(مخصوصاً معلولین ذهنی)
4- معلولین چگونه مشارکتی می توانند داشته باشند تا ظرفیت همبستگی را افزایش دهند؟
در نگاه اول ، هنگام بررسی این سؤالات پاسخگویی به آنها به نظر ساده نمی آید.
بله ! افراد معلول فرصتهای بیشتری برای مبارزه بدور از خشونت به نسبت مبارزه نظامی دارند. اما این جمله بسیاری از مشکلات و فرصتها را پنهان می کند.(البته لازم به یاد آوری است که به یاری تکنولو ژی پیشرفته، افراد معلول هم ، می توانند در مبارزه نظامی شرکت کنند. یک فرد معلول می تواند پشت یک دستگاه بنشیند و با زدن یک دکمه یک موشک هسته ای را شلیک کند.اما کنار گذاشتن زنان،سالخوردگان،کودکان و معلولین از مبارزه نظامی ،موضوعی بسیار عادی است که پرداختن به آنها خارج از حوصله این مبحث می باشد.)
معلولیت گاهی مانع انجام بسیاری از کارهای عادی است.( کارهایی از قبیل مسافرت،خرید کردن یا خوردن). این به مفهوم این است که ممکن است یک معلول برای شرکت در یک مبارزه بدور از خشونت با یک سری مشکلات مواجه شود. به نظر می رسد که شرکت در یک اعتصاب برای معلولین آسان باشد،اما باید در نظر گرفت که معلولین به سختی می توانند شغلی به دست آورند. یا شاید با خود بگوئید معلولین می توانند در شب زنده داریها شرکت کنند،اما شرکت آنها در اینگونه مبارزات سمبولیک یک پیش شرط هایی دارد. برای مثال باید آنها به وسیله ای بتوانند خودشان را به آنجا برسانند.یا کسانی موقع نیاز به توالت به آنها کمک کنند ، یا داروی مورد نیازشان را به آنها برسانند.دقیقاً آنچه که معلولین می توانند انجام دهند بستگی به درجه معلولیت و ناتوانی آنها دارد.زمانی که از افراد معلول صحبت می کنیم اولین تصویری که به ذهن اغلب افراد خطور می کند؛ یک شخص نابیناست که عصایی در دست دارد، یا شخصی است که بر روی صندلی چرخدار نشسته است. اما عیوبی نظیر نابینایی و فلجی ، درصد کمی از معلولیتهای شناخته شده است. درصد بیشتر معلولین، معلولیتهای ذهنی و روانی دارند.افراد با ناتوانائیهای جسمی به نسبت معلولین ذهنی بیشتر به چشم می آیند و جامعه نیز آنها را به نسبت معلولین ذهنی در جایگاه بهتری قرار می دهد.
در ارتباط با مشارکت ، معلولین به نسبت معلولیت خود می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند.برای مثال شخصی که فقط یک چشم دارد هیچ مانعی برای شرکت او در یک شب زنده داری وجود ندارد. اما یک فرد فلج به خدمات بیشتری نیاز دارد. مثلاً باید صندلی چرخدار یا اتوبوس برای انتقال به آنجا برای او مهیا شود. اما فردی با ناتوانی ذهنی شدید ، علاوه بر اینکه باید حمایت شود، آگاه ساختن او از تصمیم گیریها نیز بسیار اهمیت دارد.
باید توجه کرد که معیوبی با معلولیت تفاوت دارد. معیوب کسی است که قسمتی از بدنش دارای عیب شده است. مثلاً یکی از پاهایش را از دست داده است. اما معلول کسی است که در جامعه نمی تواند هیچ عملکردی داشته باشد. فردی که چشمش به خاطر نزدیک بینی یا دوربینی معیوب است؛ ممکن است هیچ ناتوانی نداشته باشد. زیرا مسئله بینائی او با در دست بودن عینک حل می شود.مسئله این است که معلولیت فقط در خود شخص باقی نمی ماند. بلکه در تعامل او با اجتماع نیز اثر می گذارد.شرایطی که جامعه برای معلولین فراهم می کند یا اینکه نمی کند بسیار مهم است.
شوربختانه در طول تاریخ افراد معلول نه تنها از آنها حمایت نشده ، بلکه با آنها بد رفتاری هم شده است.مؤسسات مختلف، هیچ گونه فرصتی در اختیار آنها قرار نداده اند و همیشه به دید منفی به آنها نگریسته شده است. در نتیجه چنین بدرفتاریها، افراد معلول برای ناراحتیها بعدی بسیار آسیب پذیر هستند.این به این مفهوم است که توانمند کردن آنها برای مشارکت در مبارزه فقط منحصر به برداشتن موانع نمی شود.بلکه باید کوشش جدی شود تا اثرات آن بد رفتاریها زدوده شود.خلاصه اینکه اگر بخواهیم افراد معلول را در این نوع مبارزه شرکت دهیم باید حمایت بسیار زیاد حمایت و پشتیبانی کنیم، تا مبارزه بدور از خشونت را به عنوان یک گزینه انتخاب کنند.
از طرفی افراد با معلولیتهای جسمی می توانند کمک بزرگی به مبارزه بدور از خشونت باشند. مثلاً می توانند کارهایی بکنند که از عهده دیگران خارج است، یا اینکه در تظاهرات شرکت کنند و الگوی شجاعت و دلیری باشند . گاهی در مبارزات بدور از خشونت مبارزین یک مکان را مسدود می کنند. مثلاً افراد خودشان را به یک ماشین می بندد و اجازه استفاده از آن ماشین آلات را نمی دهند. حالا اگر کسی بیاید و به زور این افراد زحمت کش را از آنجا دور کند، شخصی که مرتکب این عمل شده در چشم همه یک شخص بی رحم جلوه کرده و عواقب کارش به زیانش خواهد بود. حالا در بعضی مواقع اشخاص معلول می توانند نقش مسدود کننده را ایفا کنند.بلند کردن این اشخاص از اینجور مکانها نیاز به مراقبتهای ویژه دارد و هرگونه آسیبی به اینگونه اشخاص برسد، نتیجه بد آن به شخصی که مرتکب این عمل شده است، بر می گردد.از طرف دیگر ممکن است که مبارزین متهم شوند که برای پیروزی در این مبارزه معلولین را سپر بلا قرار داده اند ؛ تا حس دلسوزی دیگران را برای پیوستن به این مبارزه بدست آورند.
ادامه این مقاله در هفته آینده
لازم به یاد آوری است که ترجمه این مقاله فقط به این دلیل بود که هموطنان عزیز متوجه شوند که حتی افراد معلول می توانند در مبارزه بدور از خشونت شرکت کنند. من با خود فکر کردم که این مقاله باعث می شود که ما به توانائیهای بالقوه خود پی ببریم و هراسی از مبارزه نداشته باشیم. زمانیکه متوجه می شویم افراد معلول می توانند برای رسیدن به آزادی و عدالت مبارزه کنند، پس ما با توانائیهای خود کارهای بسیار بزرگتری می توانیم بکنیم. و گرنه شاید در زمانی که مردم عادی آشنایی با مبارزه بدور از خشونت ندارند، اینجور مقالات کاربردی برای معلولین نداشته باشد.