نافرمانی مدنی

نافرمانی مدنی یک راه توجیه شده برای تغییر قانون است.من فکر می کنم نافرمانی مدنی ، بیان ایده های افراد می باشد.مطابق واژه نامه وبستر ، نافرمانی مدنی عدم اطاعت از درخواستها یا فرامین دولتی یا اشغال قدرت بدون توسل به خشونت می باشد.گاهی این خودداری از اطاعت قانون ، حالت منفعلانه به خود می گیرد.هدف از این نوع مبارزه بدست آوردن امتیازات یا اشغال قدرت می باشد.نافرمانی مدنی اصلی ترین تاکتیک در جنبش های ملی گرایانه هندیان و آفریقائیان، جنبشهای حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا و جنبشهای کارگری و ضد جنگ در بسیاری از کشورها بوده است.مردمی که در برابر یک قانون اقدام به نافرمانی مدنی می کنند، علت این نافرمانی را ناعادلانه بودن آن قانون می دانند و توسط این نوع مبارزه سعی می کنند توجه عموم مردم را به این بی عدالتی جلب کنند و از این طریق موجبات تغییر در این قانون را فراهم کنند. پایه تفکر نافرمانی مدنی برای اولین بار توسط هنری دیوید ثورو، نویسنده آمریکائی ریخته شد.استقلال هندیان در سال 1930 تا حد بسیار زیادی در نتیجه نافرمانی مدنی هندیان به رهبری مهاتما گاندی بر علیه قانون های انگلیس استعمارگر بود.در ایالات متحده آمریکا کوششهای غیر نظامی مارتین لوتر کینگ موجب وضع قوانین حقوق مدنی شد.مثالهای زیادی در ارتباط با توجیه پذیری مبارزه بدور از خشونت وجود دارد.در سال 1955 ، روزا پارک، یکی از اعضای رهبری شاخه محلی  مجمع  پیشرفت سیاهپوستان، به دلیل اینکه حاضر نشده بود جای خود را با یک مسافر سفید پوست عوض کند؛به زندان افتاد.سیاه پوستان آمریکا برای بسیاری از موضوعات خود مجبور به مقاومت و ایستادگی شدند.لوترکینگ خیلی زود به عنوان رئیس سازمان پیشرفت مونتگمری ،انتخاب شد. این سازمان  هدایت تحریم اتوبوسهای مونتگمری را به عهده داشت ، که زندانی شدن خانم پارک را هم به دنبال داشت.تحریم اتوبوسهای مونتگمری در حدود یک سال ادامه داشت.در اواخر سال 1956 مارتین لوترکینگ یک چهره شناخته شده ملی بود. در سال 1957 لوتر کینک رهبری کنفرانس مسیحیان جنوب، که یک سازمان سیاهپوستی بود و هدفش مبارزه با تبعیض نژادی بود به عهده گرفت.کینگ و رهبران دیگر ، برای مبارزه با تبعض نژادی ، مردم را تشویق می کردند که در بایکوتها و تحریمها و راهپیمائیها، شرکت کنند.آنها از این طریق می توانستند پیغام خود را در سرتاسر کشور به گوش همه برسانند.

معروف ترین کسی که مبارزه به روش نافرمانی مدنی را به دنیای مدرن معرفی کرد، مهاتما گاندی بود. او رهبر ملی هندیان بود وآزادی کشورش را با توسل به انقلابی بدور از خشونت ، تضمین کرد و آموزش های او الهامی برای اکثر جنبش های رهائی بخش دنیا شد.او در سال 1983 به عنوان مشاور حقوقی به آفریقای جنوبی رفت ، اما در آنجا از پایمال شدن حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی مهاجران هندی بسیار آزرده خاطر شد.او برای دستیابی هندیان به حقوق های اولیه به مبارزه پرداخت و برای بیست سال در آفریقای جنوبی ماند.چندین بار به زندان افتاد. وی در سال 1986 بر علیه رژیم آفریقای جنوبی ، شروع  به آموزش شیوه های مبارزه بدور از خشونت کرد.گاندی واژه مبارزه مسالمت آمیز را برای این نوع مبارزه واژه ای نادرست دانست و یک واژه جدید به نام ساتیاگرا  ابداع کرد.در سال 1914 دولت آفریقای جنوبی امتیازاتی را که گاندی به دنبال آنها بود به هندیان اعطا کرد.کار او در آفریقای جنوبی دیگر به پایان رسیده بود، بنابراین او به وطن خویش برگشت.این فقط قسمتی از مبارزات او بود. شجاعت این مرد بسیار تحسین برانگیز است. زیرا تا رسیدن به آنچه مد نظر وی بود دست از مبارزه بر نمی داشت.او می تواند برای همه نسلها الگو باشد.هر کسی می تواند از موضع او در برابر خشونت درس بگیرد. یکی دیگر از کسانی که مبارزه بدور از خشونت را توجیه می کرد، هنری ثورو، نویسنده، فیلسوف و طبیعت شناس آمریکائی بود. او در سال 1846 با نافرمانی مدنی و عدم پرداخت مالیات برای حمایت از جنگ بر علیه مکزیکیها به زندان افتاد.ثورو در مقاله ای که در سال 1849 زیر فرنام "نافرمانی مدنی" نوشت جایگاه خود را به صورت شفاف اعلام کرد. وی حکومت ایالات متحده را فاقد صلاحیت اخلاقی می دانست، زیرا از برده داری چشم پوشی نمی کرد. هنری ثورو جنگ با مکزیکیها را کوششی برای گسترش بردگی در غرب آمریکا می دانست.این نویسنده  بر این باور بود که نافرمانی مدنی به صورت عمومی در برابر یک حکومت بیدادگر، همه اقشار مردم را تشویق به اعتراض بر علیه بی عدالتیهای حاکمان می کند.دو رهبر بزرگ قرن بیستم یعنی مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ از ثرو الهام گرفتند. این به این مفهوم است که ثرو نقش بسیار مهمی در جنبش های رهایی بخش داشته است.در همه این موارد رهبران بر این باور بودند که قانون های جاری ناعادلانه هستند و با نافرمانی مدنی سعی کردند آن قوانین را تغییر دهند.یکی از مثالهای بارز برای نافرمانی مدنی زمانی بود که کتابی ممنوع می شد.در آن  زمان  اعلام می کردند که شما باید صدایتان را برای آزادی رسانه ها و آزادی بیان، بلند کنید. از خواندن آن کتاب به صورت انفرادی خود داری کنید و یک روز به صورت گروهی جلوی ساختمانهای دولتی تحصن کنید و کتاب ممنوع شده را همه با هم بخوانید. در این جور شرایط نافرمانی مدنی توجیه پذیر است، زیرا هیچ کس حق ندارد یک قطعه ادبی را هر چند هم که غیر اخلاقی باشد، ممنوع کند.ثرو می گفت هیچ قانونی برتر و بالاتر از آنچه شما باور دارید یا وجدانتان به شما می گوید؛وجود ندارد. وظیفه اخلاقی ما حکم می کند که از وجدانمان اطات کنیم.

ترجمه: پارمیس

منبع: http://www.wowessays.com/dbase/ae2/meb170.shtm